آزربایجان اوشاقی(بچه آزربایجان)
سلام دوستان عزیز امیدوارم ایام به کام باشد . قصد دارم براتون یک مطلب بزارم که نظر یکی از کابران وبلاگم در مورد زبان ترکی هست. ((تو یونسکو شش زبان رسمیه انگلیسی ، عربی ، چینی و اسپانیای و روسی و فرانسوی میبینی که ترکی حتی نزدیکشم نیست. من در زیر براتون یه چنتا کلمه می نویسم حتی معنی فارسی شو هم می ارم که بهتر بتونید هنر زبان ترکی رو در بیابید . در کل امیدوارم از این به بعد اگر خواستید در مورد چیزی نظر بدید با مطالعه فراوان نظر بدید و نه بخاطر برخی توهمات برخی را ادم کش خطاب کنید . و در ضمن همان کوچه های تبریز را که مثال می زنید برید ریششو پیدا کنید ببین در چه زمانی اسم گذاری شدن.
برای همه کلماتی که گفتی معادل هست.یکسریش که اصلا فارسی است و ترکی نیست.
اردک:مرغابی
فشنگ:گلوله
ایل:مردم
چنگال فارسی است و از چنگ میاد.
آقا=مرد
خانم:بانو
بشقاب:دوری
قابلمه:دیگچه
من:در اصل مه و مو بوده و هنوزم هست.
توپ:گوی
اوستا:کلمه ای اوستایی است اصلا ربطی به ترکی ندارد.
اردو:آوردگاه
چماق:چوبدست
آرزو:کلمه ای فارسی است.
دایی:خالو
برای افعال هم همه اش هست فقط انگار شما بلد نیستید.رنگها هم اینها رو ترجمه کن:زردگونه،زردفام،زردین
فعل امر:
کنش:کن
بینش:بین
روش:رو
شما مشکلت بیشتر کم سوادیته تا فارسی!
حالا ترکی.هنر میشود صنعت!
فرهنگ میشود کولتور!
ملت بی فرهنگ بی هنری هستید با این حساب حتی اسم این دو چیز را ندارید!
به جا و زمین میگویید یئر.اگر بگویید یئری یوخدور معلوم نیست یعنی جا نیست یا زمین نیست!یئرآلما یعنی سیب زمینی یا سیب جایی؟
کلماتی مثل تازه ، مگر ، اگر هم که فارسی است حتی اسم محلات قدیمی شهر تبریز فارسی است مثل سرخاب(سرخ+آب)
بجز فرهنگ لغات کاشغری که آنهم یه فرهنگ سه بانه است هیچ کتاب ترکی وجود ندارد.در حالی که ابن سینا کتاب به فارسی دارد.در اروپا ترکها را بربر میدانستند!اوج هنر ترکها جنگ و آدم کشی بوده!))
امیدوارم از این به بعد با مطالعه بیشتر نظر بدید و بدون معلومات درصدد تخریب هم وطناتون نباشید... یاشاسین آذربایجان.یاشاسین ایران
در زبان تورکی کلماتی با اختلاف جزئی(نوآنس)در معانی موجود است که در فارسی نیست.مثلا"برای انواع دردها کلمات:
آغری/ آجی/ سیزی/ یانقی/ زوققو/ سانجی/ گؤینه مک/ گیزیلده مک اینجمک، بکار می رود که هر کدام درد بخصوص را بیان می کنند.
آغری معادل درد فارسی است(درد عضوی).
سانجی به درد کولیک احشاء تو خالی گفته میشود مانند قولنج روده،
آجی به درد پرووکه گفته میشود مانند درد در موقع کشیدن دندان.
سیزی به درد خفیف سوزش دار گفته میشود.
یانغی معادل سوزش میباشد.
زوققو درد همراه ضربان است مانند درد آبسه ودرد عقربک انگشتان و امثال آنها.
گؤینه مک شبیه سوختن است و در دقایق اول سوختگی دیده میشود.
اینجیمک دردر موقع پیچ خوردگی مفاصل و یا درد حاصل از ضربه و سقوط میباشد.
گیزیلده مک درد شبیه گزگز کردن دردناک می باشد.
در فارسی برای تمام حالات فوق لغت درد و یا سوزش بکار می رود.
در تورکی به گریه کردن آغلاماق گفته میشود.ولی این کلمه مترادفهای زیادی دارد که هر کدام حالات مختلف گریه را بیان می کند.مثلا":
آغلامیسماق یعنی بغض کردن و به حالت گریه افتادن بدون اشک ریختن.
بؤزمک به معنی حالت گریه گرفتن کودک.
دولوخسونماق به معنی حالت گریه به خود گرفتن و متأثر شدن بزرگسال و پر شدن چشم از اشک میباشد.
آغلاشماق به معنی گریه دسته جمعی و تعزیه بکار میرود.
هؤنکورمک با صدای بلند گریه کردن و هؤککولده مک گریه با هق هق میباشد.
بوزلاماق با صدای بلند گریه کردن و از سرما لرزیدن میباشد.
ایچین چالماق به معنی از فرط گریه کردن گریه بدون اشک و یا هق هق نمودن است .
کؤیرلمک به معنی حالت گریه دست دادن است.
در تورکی جغتائیاینگره مک و سینگره مک به معنی یواش یواش بطور مخفی گریه کردن و سیقتاماق به معنی زیاد گریه کردن و اؤکورمک به معنی با صدای بلند گریه کردن میباشد.همچنین ییغلاماق به معنی گریه کردن و اینجگیرمک به معنی با صدای نازک گریه کردن است.
در تورکی اوُسانماق به بیزار شدن و به تنگ آمدن می گویند.بیقماق،بئزیکمک،بئزمک و چییریمک هم با اختلاف جزئی همان معنی را میدهد مثلا":چییریمک بیشتر بمعنی زده شدن میباشد.
ترپشمک به معنی تکان خوردن
و ترپتمک به معنی تکان دادن است
ولی چالخالاماق به معنی تکان دادن به منظور سوا کردن(مثلا سوا کردن کره از ماست)،
قاتیشدیرماق به معنی مخلوط کردن
و قاریشدیرماق به معنی به هم زدن با قاشق و غیره .. میباشد.
ییرقالاماق به معنی تکان دادن و جنباندن
و سیلکه له مک به معنی تکان دادن درخت و یا لباس و فرش و امثال آن میبا شد.
در فارسی برای هیچکدام از این تعبیرات لغات مستقل به خصوصی وجود ندارد.
ایمرنمک،قیمسانماق که با اختلاف جزئی به معنی آرزو کردن و هوس کردن و نیسگیل به معنی آرزوی براورده نشده و حسرت میباشد،هیچکدام معادل مستقلی ندارند.
برای دعوا کردن کلمات متعددی بکار می رود که هر کدام شکل و حالت ویژه ای را از دعوا بیان می کنند مانند:
دؤیوشمک:همدیگر را کتک زدن
ووُروشماق:همدیگر را زدن
ساواشماق:با یکدیگر دعوا و جنگ کردن و گلاویز شدن
دیدیشمک:دعوا همراه چنگ زدن همدیگر
چارپیشماق:دعوا و برخورد به یکدیگر،تصادم
دالاشماق:با هم دعوای لفظی کردن
دارتیشماق:با هم مشاجره کردن
چاخناشماق:با هم سر شاخ شدن
تؤتوشماق:دعوا با گرقتن همدیگر
بؤغوشماق:دعوا همراه یقه ی همدیگر را گرفتن و خفه کردن
تیپشمک و تیپکلشمک:دعوا همراه لگد انداختن به هم
خیرتدکلشمک یا فیرتیلاقلاشماق:دعوا همراه گلوی همدیگر را گرفتن
سؤیوشمک:همدیگر را دشنام دادن
دیرشمک:دعوا کردن،رو در روی هم ایستادن
بؤغازلاشماق:گلوی همدیگر را گرفتن،رو در روی هم قرار گرفتن،دعوا کردن
چیرپیشماق:زدوخورد
دُروشماق:مناقشه،مجادله،رو در رو شدن
سؤپورلشمک:گلاویز شدن،در هم آویختن
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |